به این جملات رهبر انقلاب، کلمه به کلمه، واو به واو دقت کنید؛
- تحولات اخیر دنیای اسلام بی نظیر، تکان دهنده، عجیب و تعیین کننده مسیر امت اسلامی در آینده است.
- اکنون شرایط گیتی حساس، و جهان در حال گذار از یک پیچ تاریخی بسیار مهم است. انتظار می رود که نظمی نوین در حال تولد باشد.
- روزگار تازه ای آغاز شده و وضع جدیدی در دنیای اسلام به وجود آمده که بر روی زندگی همه ملت های جهان به تدریج اثر خواهد گذاشت.
- قضیه فلسطین کلید رمزآلود گشوده شدن درهای فرج به روی امت اسلام است.
هر چند جملاتی از این دست، خود به اندازه کافی گویاست، و اشاره به هیچ نکته ای لازم ندارد، لیکن متاثر از سرور ایجاد شده در دل، سخت است قلم خود را کنترل کنم؛ چیزهایی می نویسم.
یک: موعد بشارت، به ویژه بشارت های در مسیر وعده های الهی، باید خویشتن دار بود. اینجا بصیرت، یکی هم به معنای سعه صدر است. بگذار خودمانی تر بگویم؛ باید جنبه مان را بیشتر کنیم. من البته خدا خدا می کنم پای خودم در این نوشتار از مسیر خویشتن داری خارج نشود! قدر مسلم این است؛ این روزها «نشانی آفتاب» را با وضوح بیشتری داریم از «ماه» می شنویم.
دو: صد البته ظهور نزدیک است. اصلا زمان ظهور هیچ وقت دیر نبوده، که گناهی بالاتر از یاس و ناامیدی نیست. شیعه طوری بار آمده که اگر ۱۰۰۰ سال دیگر حتی دیرتر، امر ظهور اتفاق افتد، ذره ای مایوس نمی شود، و اگر همین فردا آفتاب از پس پرده غیبت ظهور کند، تعجب نمی کند. شیعه به وقتش با هر خرافه ای مبارزه می کند، اما به بهانه همین مبارزه، رویای خوش و متحقق ظهور را بر خود حرام نمی کند.
سه: تردیدی نیست که در روایات مربوط به ظهور، خرافات و اسرائیلیات به کرات دیده می شود، و در این مقوله، شناخت سره از ناسره کار هر کسی نیست. دشواری فهم این دست از روایات، آنجا بیشتر می شود که بدانیم و مطمئن باشیم حتی روایات صحیح نیز رمزآلود، سری و پیچیده است. ناظر بر همین نکته است که گوینده حکیم جملات مطلع این نوشتار، به موازات این امیدآفرینی های ملموس، بارها تذکر داده اند به نهی بعضی گفته ها. و اینکه مثلا نباید با استناد به پاره ای روایات غلط یا حتی درست، وارد بازی مصداق یابی و «این، همانی» شویم.
چهار: در مبارزه با خرافه هیچ شکی نیست، اما به همین بهانه، هستند کسانی که واقعیت ها و حقیقت ها را نیز خرافه بخوانند. باید مراقب بود عده ای با دست آویز قرار دادن مبارزه با خرافات، بذر تردید در دل امیدوار ما نکارند. خیلی ها از همین مبارزه با خرافه گرایی شروع کردند، اما از آنجا که افراط در همه چیز بد است، آرام آرام منکر اصل مهدویت شدند. مثال می زنم از بعضی حضرات اپوزیسیون. این جماعت در عصر دوم خرداد همه کار و بارشان شده بود نقد خرافه گرایی در باب ظهور، اما از آنجا که در این نقد لازم و درست، خالص نبودند و غرض و مرض داشتند و تند رفتند، لاجرم امروز در خارج از کشور، وجود مقدس امام زمان (عج) را انکار می کنند. مرزهای عقیدتی، مرزهایی بسیار باریک و ظریف اند. امروز اگر یک قدم رعایت نکنی، فردا کیلومترها دور خواهی شد. طرفه حکایت اینجاست؛ بعضی همچین علمدار مبارزه با خرافات شده اند، که گویی مسئله اصل کاری کشور ما مبارزه با خرافه گرایی است! من و شما کم و بیش جمکران رفته ایم. انصاف بدهیم؛ خرافه یا امید؟! کدام بیشتر در دل این ملت موج می زند که عده ای این چنین آتش بیار معرکه شده اند؟! نکند در نظر ایشان «دعای فرج» هم خرافه است که این همه از سرایت خرافه به این و آن نگران اند؟! نکند از نظر این عده «امید» هم خرافه است که این همه از شیوع خرافات عصبانی اند؟!
پنج: ظهور هم مثل بعثت، مثل غدیر خم، حتما بی نشانه نیست؛ نشانه هایی قطعی دارد که مربوط به ایام بسیار نزدیک به حادثه ظهور است. این علائم تعدادشان اندک است، اما وقوع شان یعنی نزدیک بودن ظهور. ظهور البته نشانه های فراوانی هم دارد که اگر چه نه به اندازه نشانه های قطعی، اما فی نفسه خبر از نزدیک بودن زمان ظهور می دهد. جایی بحث سال هاست و جایی بحث ماه ها، حتی هفته ها و روزها و ساعت ها و ثانیه ها. ریز شدن در این مسائل اما کار ما نیست. من و شما اگر از وظیفه خود، و آنچه معصوم و جانشین امام عصر از ما می خواهد غافل باشیم، چه فرقی می کند زمان دقیق ظهور کی باشد؟!
شش: قطعا و طبعا آخرین نکته ای که بیان شد، تعارضی با امید داشتن و بیان حرف هایی از این دست، ندارد. چندی است ما تا حرف دلی می زنیم، عده ای عمل به وظیفه را بر سر ما چماق می کنند! نقطه مقابل غافل بودن از تکلیف، امیدآفرینی نیست. هم می توان از یوسف زهرا (س) سخن گفت و هم می توان فرض کرد که از ما چه می خواهد حضرت. اتفاقا جمع این ۲ با هم زیباست، و اصولا آیا ممکن است منتظر، هنگام افطار به مولای نازنین خود اندیشه نکند که الان «حضرت» کجا هستند و چه می کنند؟!
هفت: گذشته از روایات ظهور، «زمان و زمین» خود روایت/ نشانه ای است در تائید ظهور. وقتی ما «انقلاب اسلامی» را به چشم خود دیده ایم، وقتی ما «بیداری اسلامی» را داریم به چشم خود می بینیم، چه فرقی می کند ملک عبدالله، همان عبدالله آمده در روایات باشد یا نباشد؟! برای سخن گفتن درباره ظهور و نزدیکی آن، آیا بهتر نیست به جای «متشابهات»، حرف از «محکمات» بزنیم؟! سفیانی هر که می خواهد باشد، و هر جا می خواهد باشد، حتی سیدین خراسانی و یمانی. مایی که سیلی ولی فقیه بر گوش یزید زمان؛ نتانیاهو را به تماشا نشسته ایم، مایی که در حال و هوای خمینی و خامنه ای، انقلاب/ بیداری اسلامی را به نظاره نشسته ایم، برای بهجت در اتمام ایام غیبت، چه کار داریم به نشانه شناسی ها؟! اگر نائب امام زمان (عج) اینگونه داغ بر دل سران نظام سلطه نشانده، مصداق می خواهیم چه کار؟!
هر آنچه از نشانه و علامت و مصداق و این همانی و… می خواهیم با همین چشم صورت قابل مشاهده است. نیازی به متشابهات نیست. آنکه انوار منور ماه را دارد، نشانی آفتاب از همین حوالی می پرسد. مهم ترین دلیل نزدیکی انقلاب جهانی مهدی موعود، انقلاب/ بیداری اسلامی است. نشان به نشانه محکم خمینی و خامنه ای، البته که سحر نزدیک است. ما سیمای خورشید را در صدای ماه رصد می کنیم و در قاموس به این باشکوهی، خیلی نگران حال ملک عبدالله نیستیم! هم مسلمان و هم مسیحی و هم یهودی و هم کافر و گبر و بت پرست، این روزها در گذار از پیچ تاریخی، تنفس در فضای ظهور می کنند. گویی این نزدیکی به دل عالم و آدم افتاده. یکی بنا دارد با کشیدن «نقشه راه» در سرزمین غرب آسیا، به زعم خود عرصه را بر منجی عالم بشریت تنگ کند و دیگری به امید ناجی نشسته. آنکه به همین امید ایستاده و ایستادگی می آموزد، خمینی است، خامنه ای است، انقلاب اسلامی است، بیداری اسلامی است. برادران! خواهران! من هم اتفاقا معتقدم ظهور نزدیک است، اما نه به نشانه سکته متشابه ملک عبدالله، بلکه به علامت محکم ولایت فقیه. پس جنبه اش را داشته باشید و همراه با سعه صدر، یک بار دیگر جملات «آقا» را بخوانید.
کوچه به کوچه خدا دست ما را گذاشته در دست مجروح و کف العباسی خامنه ای تا کوی ظهور. اصل مسلم ظهور نزدیک تر از آن است که خرافه باشد. جز ظهور، «رجعت» هم از اصول مسلم ماست. ما معتقدیم؛ دوباره این زمین، امام حسین (ع) را می بیند، و دوباره این زمان، عاشورا را. ما هنوز پیش سیدالشهدا سینه نزدیم! ما هنوز با شهدا پیش سیدالشهدا سینه نزدیم! الوعده وفا! آب باید جبران کند شرمندگی اش را. برخیز علمدار! کودک تاریخ در خیمه روزگار تشنه نشسته. عموی امام عصر! اصلا راستش را بخواهی ما دیگر جنبه غیبت نداریم.
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
آقا جان! تا شما نیایی، بر وزن ندبه است روزگار… مثل فردا جمعه.