بسمه تعالی
چندی پیش پسر داییم تصادف کرده بود . تا بردنش بیمارستان منم خودم را رساندم بالای سرش. آمبولانس سریع یک تخت پیدا کرد و اون را انداخت روش و رفت. اتاق بازدید اولیه یک چکی کردن و در نگاه اول گفتن که شکستگی ندارد. منتظر شدیم اتاق عکس برداری خالی شد. بیمار ها با تخت خارج می شدن . یک نفر آمد و او را حمل می کرد . یک نفر مسئول اتاق عکس برداری بود... در بیمارستان از طبقه کارگر ( نظافت چی ، باربر ) بود تا نگهبان و پرستار تا متخصص هر کدام در یک نظم پیچیده کارخانه ای بیمار ما را با یک کاغذ دست به دست می کردن . هر کدام در یک مرحله تحویل می گرفت کارخودش را روی او انجام می داد توضیحاتی می داد و تحویل می داد. من به عنوان یک مکانیک آن جا نظم مکانیکی کارخانه در ذهنم تداعی شد. اشکالات تخصص گرایی مفرط و جهان ماشینی دکارت را مرور می کردم.... 12/4/92