میلیاردرها با ایدههای خود علم را در آمریکا خصوصیسازی میکنند
رصد بین الملل/ خصوصی سازی
تاریخ انتشار : چهارشنبه 2 مهر 1393 ساعت 13:20
آیا به دلیل رویکرد خصوصی سازی بنگاههای اقتصادی و اینکه دولت آمریکا اقتصاد خود را بر اساس خصوصی سازی و مالیات بنا کرده است به همان نسبت علم نیز در آمریکا خصوصی سازی شده است؟ یا اینکه علم و فناوری از زمان استقلال دولت ایالات متحده در دست گروه خاصی از ثروتمندان بوده است و دولت تنها نقش اجرایی آن را داشته است؟
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، روزنامه نیویورک تایمز در مارس 2014 مقالهای را با عنوان «خصوصی سازی علم در امریکا توسط میلیاردرها» به قلم "ویلیام جی . بورد" منتشر کرد. در ادامه متن این مقاله که توسط واحد رصد بین الملل فرهنگستان علوم اسلامی ترجمه شده است را مطالعه می نمائید.
***
باراک اوباما اوریل گذشته در جمع نخبگان و دانشمندان این کشور به بیان اهمیت علم و نوآوری پرداخت. رییس جمهور ایالات متحده در این نشست که در کاخ سفید برگزار شد از پروژه نوآورانه بزرگ آمریکا که بالغ بر 100میلیون دلار است رونمایی کرد. این پروژه به موضوع بررسی کشف اسرار مغز انسان می پردازد.
طی این سخنرانی اوباما به نقش برجسته دولت در شکوفایی علمی، از قدم نهادن انسان بر کره ماه تا اختراع اینترنت اذعان کرد. در تشریح این پروژه اوباما بیان کرد پروژه مغز انسان می تواند استمرار آن سنت های بزرگ، یعنی واکنش به کاهش حمایت های مالی فدرالی پژوهش های علمی بشود.
اوباما گفت: «نمی توانیم این فرصت های پیش آمده را از دست بدهیم در حالی که جهان پیشتاز در عرصه علم می باشد. باید مانع این پیشرفت ها بشویم. نمی خواهم نوآوری جدیدی که باعث اشتغال زایی می شود در چین، هند و یا آلمان ایجاد شود. می خواهم همه آنها در اینجا[امریکا] ایجاد شوند.»
در حقیقت طرح های ابتکاری دولت از دل پروژه های خصوصی با پشتوانه قوی مالی بیرون می آیند. یک دهه پیش، پاول آلن از بنیانگذاران شرکت مایکروسافت موسسه علمی مغز را در سیاتل با تخصیص500میلیون دلار پایه گذاری کرد و فرد کاویلی، فیزیکدان و میلیاردر نروژی _امریکایی پس از آن موسسه مطالعات مغز را در دانشگاه های ییل، کلمبیا و دانشگاه کالیفرنیا تاسیس کرد.
در مقابل دانشمندان بشر دوست با ارائه مشاوره های گوناگون به طرح های دولت اوباما کمک می کردند.
علم در امریکا که خود سرچشمه قدرت و غرور ملی است، اما هم اکنون به طور فزاینده ای به بنگاه اقتصادی خصوصی تبدیل شده است.
کاهش و قطع بودجه دولت آمریکا باعث شناور ماندن طرح های پژوهشی ملی شده است. آزمایشگاه های بسیاری تعطیل شده اند. دانشمندان از کار بیکار شده اند. پروژه های بسیاری از جمله پروژه های تحقیقات بنیادی در حال خاک خوردن می باشند؛ اما باز هم از دره سیلیکون تا وال استریت بسیاری از ثروتمندان امریکایی به دنبال بازسازی چهره خود به عنوان حامیان پیشرفت های اجتماعی از طریق پژوهش های علمی هستند.
نتیجه تاثیرگذاری این اولویت ها آن است که جامعه علمی با دیدی از و بیم و امید به این وضعیت می نگرد. استیو ای ادواردز کارشناس و تحلیلگر سیاسی انجمن امریکا برای پیش برد علم می گوید«خوب یا بد، علم در قرن 21ام دیگر یک اولویت ملی نیست. افراد و گروه های ثروتمند تعیین کننده اولویت های علمی می باشند».
این میلیاردرها با ایجاد پروتکل های جدید دیوار حائل بین علم و صنعت را از میان می برند... و با سرمایه گذاری های کلان در علم واشنگتن را به چالش کشیدند.
افراد نوع دوست همچون مایکل ار. بلومبرگ شهردار سابق نیویورک (و بنیانگذار شرکت رسانه ای بلومبرگ)، جیمز سایمون از صندوق سرمایه گذاری و دیوید اچ کوچ (از شرکت نفتی و محصولات شیمیایی) تنها تعدادی از هزاران ثروتمندی هستند که نمایندگان عرصه تجارت در امریکا می باشند. از جمله مهمترین این افراد اشخاصی همچون بیل گیتس، اریک ای.
اسکمیدیت(از شرکت گوگل) و لورنس جی. الیسون(اوراکل) هستند که برجسته ترین چهره های دنیای فناوری می باشند.
این، نوع دوستی جدید در عصر اقتصاد نوین می باشد- اقتصادی که توسط ثروتمندها حمایت مالی می شود و بر اساس منافع و عقاید شخصی کارفرمایان عمل می کند.
با این حال اولویت های شخصی آن چیزی است که به طور جد بسیاری را در بنای علم به زحمت خواهد انداخت. آنها می گویند بسیاری از حامیان مالی تحقیقات بنیادی را نادیده می گیرند... .
مجله نیچر، خانواده ژورنال های برجسته علمی در سری یادداشت های خود که بسیار محافظه کارانه منتشر شده است می نویسد «هرچند تزریق پول به بخش تحقیقات علمی امری مطلوب می باشد» این حمایت می تواند «تحقیقات را از محوریت اصلی خود به حاشیه براند». ویلام اچ. پرز مشاور علمی کاخ سفید در مصاحبه ای اینگونه بیان کرد « علم فیزیک برای عموم مردم چندان جذابیتی ندارد، اما اغلب همه ستارگان در آسمان را رصد می کنند».
منتقدین بیان می کنند آنچه اساسا در حال از دست رفتن می باشد تعهدات اجتماعی است که دانش را برای منافع و مصالح عمومی تروج می دهد. آنان از این موضوع نگرانند که نوع دوستان میلیاردر به دنبال سرمایه گذاری بر نخبگان دانشگاهی می باشند... و در قبال سیاست های حمایتی تحقیقات فدرالی که در تلاش برای ایجاد فرصت های گوناگون در زمینه هایی همچون جغرافیا، اقتصاد و مردم شناسی برای پژوهشگران ملی است، کار شکنی می کنند.
هنوز هم بودجه عمومی صرف بهترین، مهمترین و متنوع ترین تحقیقات امریکا می شود. آنچه که تاکنون مبهم مانده آن است که تا چه میزان و به چه سرعتی این توازن تغییر خواهد کرد، تا جایی که هیچکس چه در درون دولت و چه بیرون از آن از حجم و میزان تاثیرگذاری علم خصوصی شده دید کامل و جامعی ندارد. با این وجود برای شناخت این مسئله بنیاد ملی علوم اخیرا طرحی را برای بررسی چشم اندازهای این افراد نوع دوست آغاز کرده است. تردیدهای بسیاری وجود دارد. افرادی همچون مارتین ای. اپل پژوهشگر زیست شیمی و رییس سابق شورای انجمن علمی رؤسای جمهور نیز در این مورد تردید دارد.
دکتر اپل در ابتدا گفت که او این افراد را اشخاصی سوپر میلیاردر و بولهوس می داند. اما اکنون او بر این باور است که آنان به روند کلی علم شتاب می دهند. او در دلیل تغییر نگرش خود نسبت به این افراد گفت می دید که آنان در پیگیری اهداف بلند پروازانه خود سال به سال کوشا تر و با ثبات تر گام بر می داشتند.
او گفت: «آنان ریشه کن کردن بیمار فلج اطفال در جهان را هدف خود قرار دادند تا اینکه این بیماری را کاملا ریشه کن کردند. در عمل آنان قدرت دارند تا نیازمندی های بازار و سیاست را به هر سویی که خود می خواند جهت دهی کنند.» در واقع تحلیل ها نشان می دهد که حدود 40دانشمند ثروتمند مبلغی بیش از یک چهارم ترلیون دلار از دارایی های خود را صرف امور خیریه کرده اند.
نشانه هایی از افزایش آگاهی میان برخی افراد نوع دوست مشاهده می شود که این نفوذ مسئولیت هایی را متوجه آنان می کند. سال گذشته ائتلافی از بنیادهای راهبری علم بیان کرد کمپینی ایجاد شده است تا پرداخت های خصوصی تحقیقات بنیادی طی یک دهه (5بیلیون دلار در سال) را برای ایجاد وزنه تعادل برای سرازیر شدن این پول ها در زمینه سلامت و دیگر زمینه های عام المنفعه، تخصیص دهند.
این ائتلاف بیان می کند که امروزه بودجه فدرالی برای حمایت از تحقیقات بنیادی رو به کاهش است و بهترین راه برای ایجاد تغییر در کوتاه مدت نزدیکی به امریکایی های بشردوست می باشد.
الیسون مدیر اجرایی اوروکل مسحور سخرانی دکتر جاشو لدربرگ برنده جایزه نوبل زیست شناسی در موضوع هوش مصنوعی در دانشگاه استنفورد شد. این سخرانی در آغاز دهه 1990و همزمان با ایده بکارگیری کامپیوترها در سرعت بخشیدن به کشف رمز ژنتیک بود. الیسون در این باره گفت که تا کنون هرگز چنین تجربه ای را نداشته ام.
الیسون دکتر جاشو لدربرگ از دانشگاه راکفلر را به کالیفرنیا دعوت کرد. ملاقات آن دو آنچنان تاثیرگذار بود که الیسون از او دعوت به همکاری کرد... در گفتگوهای آنان موضوعی که الیسون را به خود جلب کرد زیست شناسی ملکولی بود که این ثروت عظیم می تواند منافع بسیاری را به ارمغان بیاورد.
در سال 1997این دوستی باعث تاسیس بنیاد پزشکی الیسون شد. صدها زیست شناس از حمایت این بنیاد برخوردار شدند و سه نفر از آنان موفق به دریافت جایزه نوبل شدند. مجله فوبرز الیسون را در فهرست 15مین مرد ثروتمند جهان قرارداد که حدود یک بیلیون دلار را وقف علم کرده است.
این بدین معنی نمی باشد که الیسون بزرگترین و برجسته ترین فرد نوع دوست می باشد، اما کار او الگویی برای خصوصی سازی علم نوین می باشد.
در دنیای سنتی_پژوهش هایی که باحمایت دولت در سازمان هایی همچون بنیاد ملی علوم و موسسات ملی سلامت_ هیئتی از کارشناسان درباره میزان کمک های مالی برنامه ریزی و تصمیم گیری می کنند، که در این بین عواملی همچون ارزش های اجتماعی را مد نظر قرار می دهند. گاهی نیز گروه هایی از کارشناسان برجسته چگونگی پیشبرد اهداف کلی را مورد سنجش قرار می دهند.
اما درمقابل دانش این نوع دوستان خصوصی، ضد بروکراتیک و الهام گرفته شده از جایی دیگر می باشد.
ویندی اشمیت ایده های خود ار الهام گرفته از صخره های گل میخک جزایر گرندین کارائیب در سال 2009می داند. او می گوید در اولین غواصی در آبهای کارائیب، شورش طبیعت چشمانش را باز کرد.
وندی در این باره با همسر خود اریک مدیر اجرایی شرکت گوگل صحبت کرد و هر دو به این نتیجه رسیدند که علوم دریای نیازمند حمایت بیشتری می باشد. این گفتگوها باعث ایجاد موسسه مطالعاتی اقیانوس اشمیت در پالو آلتو شد و بیش از100میلیون دلار را برای آنان به ارمغان آورد. کانون تحقیقاتی آنان کشتی به بزرگی یک زمین فوتبال است که برخلاف بسیاری از کشتی های تحقیقاتی دارای سونا و جایگاه هلیکوپتر می باشد.
وندی اشمیت در مصاحبه ای گفت: ما می خواهیم پیشرفت تحقیقات علمی را سرعت ببخشیم.
تنوع پروژه های این افراد نوع دوست به اندازه میزان منافعی که برای آنها به ارمغان می آورد، می باشد. جورج پی میتچل پدر حفاری های نفتی و گازی حدود 360میلیون دلار را صرف پروژه هایی همچون فیزیک ذرات، توسعه پایدار و ستاره شناسی کرده است، از این مبلغ 35 میلیون دلار صرف ساخت تلسکوپ عظیم ماجلان شده است که هم اکنون یک کنسرسیوم خصوصی درحال ساخت آن در کوهستان های شیلی می باشد.
میتچل در مصاحبه ای در سال گذشته پیش از مرگش گفت باید نقشه ای بزرگ را از کیهان طراحی کنیم.
الی بورد که عمده ثروت خود را از ساختمان سازی و شرکت های بیمه بدست آورده است، 700میلیون دلار را برای انعقاد همکاری بین دانشگاه هاروارد و ماساچوست به منظور کشف نقشه ژنتیکی بیماری های خطرناک اختصاص داد. گولدن مور از شرکت اینتل 850میلیون دلار را صرف تحقیقات فیزیک، زیست شناسی، محیط زیست و ستاره شناسی اختصاص داد.
رونالد او پرلمن از بزرگترین سرمایداران بیش از35 میلیون دلار را صرف پژوهش های سرطان زنان کرد، سرمایه ای که به تولید داروی هرسپشن برای درمان انواع سرطان های سینه در زنان انجامید. ناتان پی میهارورلد، مدیر ارشد پیشین شرکت مایکروسافت سرمایه کلانی را صرف مطالعه دایناسور تیناساروس رکس کرد و ری دالیو بینانگذار انجمن بریج واتر صندوق حمایتی را تاسیس کرد تا قایق های بادبانی بزرگ را به شکار ماهی های مرکب غول پیکر گسیل کند.
وجود چنین جاه طلبی هایی با این پشتوانه ها مالی بازی جدیدی را به راه خواهد انداخت. در این حکایتی که هم کنون در حال فراگیر شدن می باشد پژوهشگران بشدت خواستار ایجاد بنیاد فدرالی مالی برای علم می باشند و این درحالی که تاسیس چنین بنیادی نادیده گرفته شده است... .
در نوامبر 2012 کاخ سفید گزارش تحقیقاتی مهم و به روزی در حوزه سلامت و بهداشت ملی منتشر کرد. این گزارش که توسط شورای مشاوران علم و فناوری دولت اوباما تهیه شده بود، هشدار می داد که جایگاه امریکا در عرصه رقابت های علمی جهانی در حال تنزل می باشد و خواستار اتخاذ سیاست های جدیدی شده بود.
دورنمای مالی بشدت درحال ناپدید شدن می باشد. کنگره پس از مدت زمان طولانی توانست پس از یکی کردن خطوط حزبی از طرح های پژوهشی برای بدست آوردن منافع اقتصادی و نظامی حمایت کند، زیرا سازمان دهی میلیاردها دلار می تواند عواید خوبی را در زمان انتخابات ایجاد کند. بودجه فدرالی پژوهش های علمی به تدریج پس از سپری شدن چند دهه در سال 2009 به بالاترین حد خود رسید، اما در اولین روزهای عمر دولت اوباما و به دنبال بهبود اقتصادی پس از بحران مالی، کنگره مبلغ 40میلیارد دلار برای اجرای تحقیقات بنیادی اختصاص داد.
انتخابات میان دوره ای کنگره و توافق بر سر بودجه جنگ باعث ایجاد توافق فرسایشی دوحزبی و تصاحب کرسی ریاست کنگره به دست جمهوریخواه ها شد. این توافق باعث کاهش بودجه تحقیقات بنیادی به 30 میلیارد دلار شد که شدید ترین کاهش بودجه طی سال گذشته می باشد.
این کاهش به معنی اخراج و از کار بیکار شدن افراد زیادی می باشد. طبق نظرسنجی برخی جوامع علمی که از 3700پژوهشگر و مدیر فنی انجام شده است، بیان می کند که آنان از پیش می دانستند همکارانشان شغل خود را از دست می دهند و انتظار از دست دادن شغل خود را نیز پیش بینی می کنند.
دکتر فرانسیس اس کولینز مدیر موسسه ملی بهداشت در مصاحبه ای بیان کرد سال 2013 یکی از سیاه ترین سال هایی بود که باهزینه بسیار کم سپری کردیم. در دهه های گذشته پژوهش های علمی توسط موسساتی حمایت مالی می شد که برنده صدها جایزه نوبل بوده اند. دکتر کولینز گفت این کاهش بودجه بسیار مویوس کننده است.
آن مسئله اندوهناکی که تا کنون به آن پرداخته نشده است موضوع خصوصی سازی علم بوده است. کاخ سفید در گزارش خود تنها در حاشیه به موضوع افراد نوع دوست پرداخته است. یکی از نویسندگان این گزارش که نمی خواست اسمش فاش شود گفت ما عدالت را اجرا نمی کنیم.
سیاستمداران همواره موضوع سیاستگذاری علم را مورد توجه خود قرار نداده اند. پس هیچ جای تعجبی وجود ندارد که حساسیت های سیاسی با تزریق این افراد متمول نوع دوست از بین برود.
سکوت مقامات رسمی درباره خصوصی ساز علم ممکن است تا حدودی این ترس را به وجود آورد که محافظه کاران به دنبال پیشبرد اهداف خود در این خصوص می باشند. برخی از حامیان مالی ترس آن را دارند که حمایت بیش از حد از خصوصی سازی علم می تواند حمایت های عمومی از بودجه فدرالی علم را کاهش دهد.
رابرت دابیلیو کوون رییس بنیاد کاولی که حدود 250میلیون دلار را صرف دانش و کمک به خصوصی سازی علم کرده است گفت این موضوع همواره مسئله ای نگران کننده بوده است. سرمایه این افراد نوع دوست هیچگاه جایگزین بودجه فدرالی نمی شود. شما نیز نمی توانید این موضوع را باصدای بلند بگویید.
"لامار اسمیت" با این موضوع مخالف است؛ او که نماینده تگزاس در چهارده مین دوره گنگره می باشد به ریاست کمیسیون دانش، هوافضا و فناوری کنگره رسید. آقای اسمیت سال گذشته و پس از برخورد شهاب سنگ در روسیه و آسیب دیدن بیش از 1200گفت بیان کرد نسل سنسورهای جدید در فضا برای آینده ما حیاتی می باشد. پس از آن آقای اسمیت در جلسه ای از طرح تلسکوپ جدیدی که می تواند منظومه شمسی را با سرعت بسیاری اسکن کند رونمایی کرد. این تلسکوپ می تواند سنگ ها و شهاب سنگهای را که امکان برخوردشان با جو زمین وجود دارد، رصد کند. حامیان مالی این طرح شرکتهای ای بی، گوگل، فیسبوک و دیگر شرکت های خصوصی می باشند. او گفت بهتر است به این موضوع خوب توجه کنیم که بخش خصوصی چه امکاناتی را برای ما فراهم می آورد تا از جهان خود محافظت کنیم.
در واقع اجرای این پروژه بر عهد سازمان ناسا بود. اما در نشست رونمایی از این پروژه "ادوارد تی لو" رییس این طرح و از مدیران اجرایی گوگل بیان کرد هزینه ساخت یک سفینه فضایی 450میلیون دلار می باشد که دولت تنها توانایی پرداخت نیمی از این مبلغ را دارد.
اعضای این کمیته بیان کردند که تلاش برای خصوصی سازی راه را برای عرصه جدید و کاهش سرمایه گذاری های فدرالی هموار می سازد.
"دکتر کولینز" در مصاحبه ای تصدیق کرد برای پرکردن خلاءهای موجود و استفاده از فرصت های پیش آمده نیاز مبرم به این سرمایه گذاری ها است.
با این وجود دولت امریکا از میزان و چگونگی سرمایه گذاری این افراد نوع دوست در حوزه علم اطلاع چندانی ندارد. دانشمندان می گویند دانش امری حیاتی است؛ بدون آن دولت نمی تواند تصویر جامع و کاملی را از آینده داشته باشد. هرچند که دولت میزان سرمایه گذاری بخش های خصوصی در صنعت را بدقت مورد بررسی قرار می دهد، اما تنها محصول این پژوهش های دارو، جت های جنگنده و اسباب بازی برای کودکان است که هیچ دیدگاهی بنیادی را درباره کشف اسرار هستی ارائه نمی کند.
تحلیل:
بیشک حمایت مالی از طرحهای پژوهشی اگر به اهمیت خود پژوهش نباشد اهمیت اش کمتر از آن نیست. در حقیقت سرمایه گذاری در طرحهای پژوهشی به خصوص طرحهای نو و ابتکاری خود به نوعی درآمدزا است. برای مثال در این موضوع اوباما در تشریح طرح ژنوم انسان بیان میکند«هر یک دلاری که صرف هزینه این طرح میشود 140دلار برای امریکا عایدی دارد...». اهمیت این موضوع آنچنان است که اوباما در سخنرانی خود میگوید«... نمی خواهم که طرحهای ابتکار جدیدی که باعث ایجاد اشتغال زایی میشود در چین، هند یا آلمان ایجاد شوند. باید تمام آنها در اینجا ایجاد شود».
اهمیت این مطلب آن زمان نمود پیدا میکند که اینگونه طرح ها درآمدهای کلانی را برای دولت ها به ارمغان بیاورد. اما زمانی که این دولتها با اقتصاد بحران زده خود نتواند از طرحهای پژوهشی حمایت مالی کنند چه اتفاقی خواهد داد. کاهش شدید بودجه ایالات متحده طرحهای پژوهشی این کشور را به حالت تعلیق درآورده است. آزمایشگاههای بسیاری تعطیل شدند. پژوهشگران و دانشمندان زیادی از کار بیکار شدند؛ پژوهشهای بیشماری به ویژه طرحهای بنیادی درحال خاک خوردن میباشند. با این وجود دولتها عملا از تامین مالی طرحهای بنیادی باز میمانند اما...
این مقاله بیان میکند که مدیریت و منافع بسیاری از طرحهای پژوهشی که به دست دولت ایجاد شد دیگر در اختیارش نمی باشد. سرمایه گذاری سرمایه داران در این طرحها هرچند که کمک زیادی به دولت میکند اما استیون ای. ادوارد تحلیلگر و کارشناس مسائل سیاسی در انجمن امریکا برای پیشرفت علم میگوید «در قرن 21دانش دیگر از دست دولت خارج شده و به دست میلیاردرها افتاده است».سرمایه داران هر آنقدر هم که بخواهند در چهار چوب سیاستگذاریهای علمی پیش بروند باز هم منافع شخصی خود را در اولویت قرار میدهند که خود باعث التهاب فضای علم میشود. این مقاله در توضیح این موضوع بیان میکند«طرحهای ابتکاری دولت به دلیل سرمایه گذاری سرمایه دارن از دست دولت خارج شده است ... و میلیاردرها با ایجاد طرحهای بزرگ علمی دولت امریکا را با چالشهای بسیاری مواجه میکند». این فرایند تا جایی پیش رفته است که این افراد با ایجاد پروتکلهای بسیاری دیوار حایل بین علم و صنعت را کنار زده اند.
آری، برای مثال مبلغ بودجه 154.5میلیون دلار بودجه درخواستی موقوفه علوم انسانی ایالات متحده در مقابل داراییهای افرادی همچون گوردون مور بنیانگذار شرکت اینتل(5بیلیون دلار)، زاکر برگ موسس شبکه اجتماعی فیسبوک (28.5بیلوین دلار)، سرگئی برین موسس شرکت گوگل(31.8بیلیون دلار)، لری الیسون بنیانگذار و مدیر عامل شرکت اوراکل(48بیلون دلار) مبلغ قابل توجهی نیست.
بنیاد ملی علوم تنها نهاد علمی فدرالی است که در تمام زمینههای علمی غیر پزشکی همچون ریاضیات، علوم کامپیوتری، اقتصاد و علوم اجتماعی به پژوهش و آموزش میپردازد. در سال مالی 2012بودجه این نهاد علمی تنها 20درصد کل بودجه ایالات متحده یعنی 7بیلون دلار را به خود اختصاص داده است. این درحالی است که بودجه دانشگاه هاروارد 32.3بیلیون دلار در سال 2013 و درآمد بودجه دانشگاه استنفورد در همان سال18.7بیلیون دلار بوده است.
پرسش و یا پرسش هایی که در اینجا مطرح میشود آن است که آیا مدیریت اقتصادی و مالی علم در ایالات متحده دیگر در دست دولت نیست و دولت دیگر توانایی مدیریت آن را ندارد؟ آیا به دلیل رویکرد خصوصی سازی بنگاههای اقتصادی و اینکه دولت آمریکا اقتصاد خود را بر اساس خصوصی سازی و مالیات بنا کرده است به همان نسبت علم نیز در آمریکا خصوصی سازی شده است؟ یا اینکه علم و فناوری از زمان استقلال دولت ایالات متحده در دست گروه خاصی از ثروتمندان بوده است و دولت تنها نقش اجرایی آن را داشته است؟