|
الزامات ایران برای عبور موفق از «پیچ تاریخی» چیست؟
اولین نکته، داشتن بصیرت نسبت به آن چیزی است که در حال وقوع است؛ به عبارت دیگر، کسانی که در این زمینه مسئولیت و اختیار دارند، لایه های میانی جامعه و توده های مردم هر کدام نقش و سهمی در این باره بر عهده دارند. طبیعتاً آگاهی توده های مردم بر عهده ی رهبران خواهد بود. فهم این مقطع خاص تاریخی از اولین الزامات عبور موفق از پیچ تاریخی و تحقق خواست رهبری محسوب می شود.
دومین نکته، باور به جایگاه ممتاز ایران در منطقه و جهان است؛ باید به این مسئله باور داشته باشیم که جمهوری اسلامی ایران می تواند، هم به نمایندگی از خود و هم به نمایندگی از جهان اسلام، در این «پیچ تاریخی» نقشی اساسی و بنیادین ایفا کند. وقتی این باور ایجاد شد، باید به تمهیدات لازم برای این مهم مبادرت کرد. تهمیداتی که در این زمینه می توان اندیشید باید متناسب با مفهوم «ایران؛ قدرت منطقه ای» باشد.
در واقع امروز به نوعی دشمنان ایران در بیرون، بیشتر از بعضی از دوستان در داخل، ایران را به عنوان قدرت منطقه ای می شناسند. قدرت منطقه ای بودن از الزامات گذر موفق از پیچ تاریخی است، ولی از جانب دیگر خود این مسئله، نیازمند تمهید دیگری است.
سومین نکته که، تمهید تبدیل ایران به قدرت منطقه ای نیز می باشد، آن است که ایران از شکل بازیگر منزوی خارج شود و علاوه بر این که خود به عنوان بازیگری فعال عمل می کند، حداقل در سطح منطقه بازی ساز نیز باشد. البته به علت حضور تأثیرگذار قدرت های منطقه ای در مبادلات جهانی و روابط بین الملل، بازی سازی در منطقه مستلزم تحول در نگاه به سیاست خارجی است.
در واقع از الزامات این امر، باور داشتن به قدرت منطقه ای ایران و آگاهی از شرایطی است که قدرت منطقه ای با خود به همراه دارد. در حال حاضر کشورهایی مانند هند، برزیل و آفریقای جنوبی به عنوان قدرت های منطقه ای مطرح هستند و الزامات این مسئله را پذیرفته اند.
جمهوری اسلامی ایران هم بایستی به لحاظ نظری از الزامات قدرت منطقه ای بودن آگاهی پیدا کند و به لحاظ عملی در این مسیر گام بردارد، زیرا وقتی کشوری قدرت منطقه ای می شود، افزون بر این که خودش یک بازیگر مؤثر منطقه ای محسوب می شود، بازی ساز منطقه هم خواهد بود. بنابراین باید در این پیچ تاریخی به الزامات این مسئله هم توجه داشته باشیم.
نکته ی چهارم، این است که اساساً چون نوع نگاه جمهوری اسلامی ایران به انسان، جهان و هستی متفاوت از تمدن و فرهنگ مسلط غرب است، جمهوری اسلامی پیام آور سبک زندگی و تمدن جدیدی است که در مبانی و مبادی با تمدن غالب غرب تفاوت دارد.
چنانچه در حدود 50 سال قبل این موضوع مطرح می شد، به دلیل این که مدرنیته به عنوان یکی از بنیادهای فکری غرب در اوج قدرت بود، نظریه های رقیب نمی توانستند موفق باشند؛ ولی خلأ هایی که امروز مدرنیته ایجاد کرده است به شدت نیازمند راه حل هایی می باشد.
در این میان، نگاه جمهوری اسلامی ایران به انسان، جهان و هستی که انسان و زندگی او را دوساحتی می داند و قائل به هدفدار بودن هستی است، می تواند این خلأ را پر کند. از این رو، بر خلاف 50 سال قبل که شاید این حرف کمتر گوش شنوا داشت، در حال حاضر اقبال به آن روزبه روز افزایش می یابد.
یکی از علل عناد غرب در مقابل جمهوری اسلامی، وجود این نگاه در جمهوری اسلامی است. در واقع جمهوری اسلامی پیام آور و بنیان گذار تمدن جدیدی است که رقیبی جدّی برای تمدن غرب محسوب می شود. در واقع از آن جا که تمدن غرب دارای خلأهایی است، راه برای پیام انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران هموار شده است. چنانچه جمهوری اسلامی ایران بتواند به این فضای تمدنی شکل دهد، می تواند جایگزین تمدن غرب شود.
پنجمین نکته، باور به این مسئله است که جمهوری اسلامی ایران از ظرفیت لازم برای شکل دهی به یک تمدن نوین برخوردار است و اگر بتواند این مهم را محقق سازد، فضای بسیار جدیدی فراروی کشور و جامعه به وجود خواهد آمد.
الزامات ایران برای عبور موفق از «پیچ تاریخی» : 1. داشتن بصیرت و آگاهی مسؤولین، لایه های میانی و توده های مردم نسبت به مقطع خاص تاریخی، 2. باور به جایگاه ممتاز ایران در منطقه و جهان، 3. حضور تأثیرگذار در مبادلات منطقه ای و جهانی، 4. شکل دادن به فضای تمدنی جدید، 5. باور به این مسئله که جمهوری اسلامی ایران از ظرفیت لازم برای شکل دهی به یک تمدن نوین برخوردار است.
چالش های فراروی جمهوری اسلامی در گذر از این پیچ تاریخی چیست؟
اولین چالش، نبود آگاهی و باور به آن چهار نکته ای است که در الزامات مطرح شد. ایران باید نسبت به این که قدرت منطقه ای است، آگاه باشد و در حد قدرت های منطقه ای عمل کند. ضمن این که باید بداند در حال تبدیل شدن به کانون رقابت با تمدن غرب است. بنابراین اولین چالش جمهوری اسلامی این است که نتواند جایگاه خودش را درست تشخیص بدهد و متناسب با جایگاهش، عمل کند. چالش های دیگری در گذر از این پیچ تاریخی وجود دارد که به نوعی به رقبای جمهوری اسلامی ایران بر می گردد.
دومین چالش، وجود غرب به رهبری ایالات متحده ی آمریکا به عنوان رقیب سنتی ایران، جهان اسلام و کشورهای در حال توسعه است. غرب تلاش می کند نظم فعلی را حفظ کند، زیرا به وسیله ی آن حداکثر منافعش تأمین می شود. حتی اگر قرار باشد تغییری در نظم موجود به وجود آید، غرب در مقابل آن مقاومت می کند.
بعضی از تحرکات غرب از جمله اتفاقی که در مورد سوریه در شورای امنیت افتاد نشان داد که غرب حاضر است حتی با اقدام های رادیکال، وضعیت نظام بین الملل را به گونه ای در جهت منافع خود ترمیم کند و در این راه نیرو هایی را که انتقاد یا مخالفتی با نظم بین المللی غربی دارند از میدان خارج خواهد کرد تا فضا را در انحصار خود نگه دارد.
در نتیجه، یکی از چالش های فراروی جمهوری اسلامی بازیگری غرب به عنوان رقیب بزرگ است. البته روند به گونه ای است که روزبه روز غرب نسبت به گذشته ضعیف تر می شود و جمهوری اسلامی ایران و به طور عام هر تفکر غیرغربی در موضعی بهتر و قدرتمندتر قرار می گیرد.
به عنوان سومین چالش، بخشی از چالش های فراروی جمهوری اسلامی به صورت طبیعی از درون جهان اسلام می جوشد؛ ظهور بازیگران رقیب از درون جهان اسلام می تواند چالشی عمده باشد. به تعبیر دیگر خنثی شدن توان و انرژی کشورهای اسلامی توسط نحله ها و گروه های مختلفی که در درون این کشورها شکل می گیرد، چالشی جدّی در مسیر ایران در عبور از پیچ تاریخی است.
انشقاق، دودستگی یا چند دستگی میان افراد و گرایش های درونی جهان اسلام که گاه به حسب اقتضای طبیعی و گاه با دست کاری و حمایت غرب شکل می گیرد از جمله مسائل چالش برانگیز است. اختلاف شیعه و سنی، اختلاف های قومی، اختلاف های نژادی همچون اختلاف های عرب و عجم، اختلاف های سیاسی مانند رقابت غیرطبیعی ترکیه و عربستان با ایران و تبدیل این مسائل به چالش ها و معضلات لاینحل در راستای تضعیف توان جهان اسلام، مصادیقی از عمده ترین چالش های پیش روی ایران است.
چنانچه جهان اسلام در این پیچ تاریخی بتواند به عنوان هویت واحد یا توان واحد عمل کند انتظار این است که بتواند کاری از پیش برده و آنچه را که سزاوار آن است به دست بیاورد، در غیر این صورت، غرب این توان را تحلیل می برد، هدایت، کنترل و مدیریت می کند و با توجه به خوی استکباری که به مدت چند قرن در غرب ریشه دوانده است، فرصتی به جهان اسلام نخواهد داد. در نتیجه یکی از چالش های عمده، مسائلی است که توان جهان اسلام را به تحلیل می برد.
چنانچه جهان اسلام در این پیچ تاریخی بتواند به عنوان هویت و توان واحد عمل کند انتظار این است که بتواند آنچه را که سزاوار آن است به دست بیاورد، در غیر این صورت، غرب این توان را تحلیل می برد، هدایت، کنترل و مدیریت می کند و با توجه به خوی استکباری آن، فرصتی به جهان اسلام نخواهد داد. لذا یکی از چالش های عمده، مسائلی است که توان جهان اسلام را به تحلیل می برد.
چالش چهارم، اختلاف های درونی میان نیروهای سیاسی کشور است؛ به این معنا که بازیگران داخلی کشور بدون در نظر گرفتن شرایط حساس جهانی که در آن قرار گرفته اند، بر سر مباحثی ساده با یک دیگر به منازعه می پردازند که چنانچه به افق های بین المللی بنگرند، بسیار قابل اغماض، گذشت و قابل مصالحه و در واقع قابل مدیریت است.
هم اکنون یکی از حساس ترین مراحل تاریخ جهان اسلام است، پدیده ای که در اطراف ما در حال روی دادن است و از آن به عنوان بیداری اسلامی یاد می شود، تهدیدهایی آن را مورد هجمه قرار داده است، تهدیدهایی همچون: «تحرکات غرب برضد پرونده ی هسته ای ایران، هدف قراردادن سرپل های ایران در جهان اسلام و در نقطه ی مقابل تکثیر، تولید و تقویت رقبای غرب گرا به عنوان سرپل های غرب جهت ایجاد اختلال در روند طبیعی جهان اسلام»
البته این حرکت با مقاومت، بازیافت هویت، بازیافت عزت و کرامت در حال پیش روی است. اما در یک چنین شرایطی در داخل جنگ های سیاسی آشکار و عریانی از سوی محافل خصوصی و خاص در حال شکل گیری است که این مسئله با توجه به یک سالی که برای انتخابات ریاست جمهوری مانده افق نگران کننده ای را فرارو قرار می دهد.
چنانچه این اختلاف ها و درگیری ها به گونه ای کور تشدید شود و جلوی چشم ها را بگیرد- چشم هایی که باید منطقه، جهان و فضای جهانی را ببینند- ما شاهد فرصت سوزی مجددی خواهیم بود، قرن ها افسوس را با خودش به همراه داشته باشد، از این رو یکی دیگر از چالش های در پیش رو، تشدید اختلاف ها به گونه ای غیرمعقول و آسیب رسان در داخل می تواند باشد.
با تشکر این که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید